سلام روزگار...
چه میکنی با نامردی مردمان..
من هم ..اگر بگذارند ...
دارم خرده های دلم را...
چسب میزنم... راستی این دل ... دل می شود ؟
میخندم . . .
دیگر تب هم ندارم . . .
داغ هم نیستم . . .
دیگر به یاد تو هم نیستم . . .
سرد سرد شده ام . . .
کسی چه میداند شاید دق کرده ام . . .
خدایا . . .
مى خواهم اعتراف کنم !
خسته ام . . .
من امانت دار خوبى نیستم . . .
“ مرا ” از من بگیر . . .
مال خودت . . .
من نمى توانم نگهش دارم . . .
تنهایی نامِ دیگر پاییز است …
هرچه عمیق تر ، برگ ریزان خاطره هایت بیشتر …
برچسب : نویسنده : دانیال wmv بازدید : 1004 تاريخ : دوشنبه 29 دی 1393 ساعت: 0:50
راستی خدا
دلم هوای دیروز را کرده
هوای روزهای کودکی را
دلم میخواهد مثل دیروز قاصدکی بردارم
آرزوهایم را به دستش بسپارم تا برای تو بیاورد
دلم میخواهد دفتر مشقم را باز کنم و دوباره تمرین کنم
الفبای زندگی را
میخواهم خط خطی کنم تمام آن روزهایی که دل شکستم
و دلم را شکستند
دلم میخواهد این بار اگر معلم گفت در دفتر نقاشی تان
هر چه میخواهید بکشید
این بار تنها و تنها نردبانی بکشم به سوی تو
دلم میخواهد این بار اگر گلی را دیدم
آن را نچینم
دلم میخواهد …
می شود باز هم کودک شد؟؟
راستی خدا!
دلم فردا هوای امروز را می کند؟؟؟؟؟؟؟
برچسب : نویسنده : دانیال wmv بازدید : 850 تاريخ : دوشنبه 29 دی 1393 ساعت: 0:43
گاهی آرزو میکنم...
کاش هرگزنمیدیدمت تا امروزغم ندیدنت رابخورم...
کاش لبخندهایت زیبانبودکه امروز آرزوی دیدن یک لحظه ازلبخندهای
عاشقانه ات راداشته باشم...
کاش چشمان معصومت به چشمانم خیره نمیشدتا امروزچشمان من به یاد آن
لحظه بهانه گیرندواشک بریزند...
کاش حرف های دلم رابهت نگفته بودم تاامروز باخودم نگویم:
آخه اونکه میدونست چقدر دوسش دارم!
عشق به دریا...برچسب : نویسنده : دانیال wmv بازدید : 1026 تاريخ : شنبه 20 دی 1393 ساعت: 0:27
(میگویند : زن ضعیفه ...
جالبه !!!
درد ماهیانه میکشه!
درد زفاف میکشه !
و از همه بدتر درد زایمان میکشه!!!
اونوقت ضعیف هم خطاب میشه...
به عقیده ی من زن قویترین موجود خلقته ...
زن ضعیف نیست ظریفه!!!)
____________________________________
رفتی؟؟؟ به سلامت!!!
من خدا نیستم که بگویم هر وقت توبه کردی برگرد...
رفتنت پایان من نبود...
آغاز بی لیاقتی تو بود
برچسب : نویسنده : دانیال wmv بازدید : 903 تاريخ : شنبه 20 دی 1393 ساعت: 0:21
اما بیشتر از هرکسی تحمل درد رو داره !
تنها چیزی که مقاومت یک زن رو میشکنه ،
توو خالی از آب در اومدن کسی هست که عاشقش بوده !!!
____________________________________________
مو هایش را نوازش کن
قبل از اینکه سفید شوند
زن است ... با همه ی زن بودنش ، دوست دارد نوازشت را
ولی با هوش است
فرق ریا با صداقت را می فهمد
_______________________________________
جــــــســـــــارت مــــــے خـــــواهـــــد ؛
نزدیڪــ شدن به افڪار دخترے ڪہ روزها مـردانــہ با زندگــے مـے جـنگـد
اما ... شب ها بـالـشـش از هـــق هـــق هـاے دخترانــہ خیس است !
برچسب : نویسنده : دانیال wmv بازدید : 866 تاريخ : شنبه 20 دی 1393 ساعت: 0:18
خدای من!
گاهی تو را بزرگ می بینم، گاه کوچک
ولی خوب می دانم که این تو نیستی که بزرگ می شوی و کوچک...
این منم که گاه نزدیک می شوم و گاه دور ...
برچسب : نویسنده : دانیال wmv بازدید : 856 تاريخ : سه شنبه 16 دی 1393 ساعت: 0:20
یكی از اساتید دانشگاه؛ خاطره جالبی را كه مربوط به سالها پیش بود نقل میكرد.
چندین سال قبل برای تحصیل در دانشگاه سانتا کلارا کالیفرنیا، وارد ایالات متحده شده بودم.
سه چهار ماه از شروع سال تحصیلی گذشته بود كه یك كار گروهی برای دانشجویان تعیین شد كه در گروههای پنج شش نفری با برنامه زمانی مشخصی باید انجام میشد.
دقیقا یادمه از دختر آمریكایی كه درست توی نیمكت بغلیم مینشست و اسمش كاترینا بود پرسیدم كه برای این كار گروهی تصمیمش چیه؟
گفت اول باید برنامه زمانی رو ببینه، ظاهرا برنامه دست یكی از دانشجوها به اسم فیلیپ بود.
پرسیدم فیلیپ رو میشناسی؟
كاترینا گفت آره، همون پسری كه موهای بلوند قشنگی داره و ردیف جلو میشینه!
گفتم نمیدونم كیو میگی!
گفت همون پسر خوش تیپ كه معمولا پیراهن و شلوار روشن شیكی تنش میكنه!
گفتم نمیدونم منظورت كیه؟
گفت همون پسری كه كیف وكفشش همیشه ست هست با هم!
بازم نفهمیدم منظورش كی بود!
اونجا بود كه كاترینا تون صداشو یكم پایین آورد و گفت فیلیپ دیگه، همون پسر مهربونی كه روی ویلچیر میشینه .....
این بار دقیقا فهمیدم كیو میگه ولی به طرز غیر قابل باوری رفتم تو فكر،
آدم چقدر باید نگاهش به اطراف مثبت باشه كه بتونه از ویژگیهای منفی و نقصها چشم پوشی كنه .....
چقدر خوبه مثبت دیدن .....
یك لحظه خودمو جای كاترینا گذاشتم، اگر از من در مورد فیلیپ میپرسیدن و فیلیپو میشناختم، چی میگفتم؟
حتما سریع میگفتم همون معلوله دیگه!!
وقتی نگاه كاترینا رو با دید خودم مقایسه كردم خیلی خجالت كشیدم .....
شما چی فكر میكنید؟
چقد عالی میشه اگه ویژگیهای مثبت افراد رو بیشتر ببینیم و بتونیم از نقصهاشون چشم پوشی كنیم ....
عشق به دریا...برچسب : نویسنده : دانیال wmv بازدید : 800 تاريخ : سه شنبه 16 دی 1393 ساعت: 0:03
فضای مجازی یعنی میتوانی ساعت ها بشینی و از پنجره ی تکنولوژی به دنیای آدمها نگاه کنی! یعنی میتوانی حرف هایشان را بخوانی بدون اینکه حضورت را حس کنند. با خاطراتشان همراه شوی حتی خاطرات مشترک. میتوانی ماجراهای روزمره زندگیشان را بدانی، از تفریحاتشان با خبر شوی، از لحظه هایی که شاد یا غمگینند. از وقت هایی که نگرانند. و میتوانی در همان فضای مجازی با شکلک های خندان و گریان، بگویی از شادمانی آنها شادی و با اندوهشان ابراز همدردی کنی. میتوانی عکس هایشان را ببینی و حدس بزنی در آن لحظه، پشت آن چهره های خندان یا غمگین، پشت آن لبخند های کم رنگ یا نگاه های عمیق، چه حسی بوده. و بعد سراغی از نشانه های خودت در این دنیای مجازی میگیری، حرف های کهنه و نو، خاطرات قدیمی، دقیقه های شیرین، ساعت های تلخ... و میبینی خیلی ها شبیه خودت، با شکلک ها و کارکترهای دیجیتالی، در غم هایت شریک شده اند و از شادی ات خندیده اند. نمیدانم خوب است یا بد. اما میدانم هر روز تنهاتر میشویم. و هیچکدام ازین همراهی های مجازی، جای خالی گرمای حضور آدمها را کنار هم پر نمیکند!
+ رادیو 7
عشق به دریا...برچسب : نویسنده : دانیال wmv بازدید : 782 تاريخ : سه شنبه 9 دی 1393 ساعت: 19:04
دریای عشق
من ساحلم ، تو دریای من
من تکیه گاهت ، تو سرپناه من!
مثل یک ساحل ، بی قرار آمدنت در آغوشم هستم ای دریای من!
امواج خروشانت ، صدای دلنشینت ، آرام میکند مرا در این حال و هوای
ابری و دلگرفته ام!
به وسعت آبی بیکرانت دوستت دارم ، به زلالی آبهای روانت دوستت دارم!
دریا ، یک رویای شیرین ، در کنار دریا ، یک روز دلنشنین!
من ساحلم ، تو دریای من ، تویی یک صحنه پر شور و شوق من!
دریای من به اندازه تمام مرواریدها و صدفهایی که در قلب خود جا داده ای
دوستت دارم!
یک سکوت و تنها صدای دلنشین امواج تو ، چه لحظه زیباییست ،
لحظه گوش دادن به درد دل های تو!
من ساحلی بی جانم ، به من جانی تازه بده ای دریای من !
آرزو دارم طوفانی شوی و با آن امواجت جان مرا از غم و غصه ها بشویی!
آن لحظه که تو طوفانی میشوی ، دیگر تنها نیستم ، وجود تو را حس میکنم
در آغوشم ای دریای من !
منم همان ساحلت ، ساحلی خسته ، که به انتظار در آغوش کشیدنت
مثل همیشه بیقرار نشسته !
وقتی غروب می آید ، من نیز به وسعت آن دل سرخ رنگت ، دلم میگیرد ،
تو آرامی و من نیز خسته !
غروب مرا از تو دورتر میکند ، شب که میشود ، به انتظار طلوع مینشینم تا
به آن امواج مهربانت نزدیک و نزدیکتر شوم !
من ساحلم ، تو دریای من ، همیشه با چشمهایم خیسم نگاهت میکنم ،
چقدر تو زیبایی ای مهربان من!
برچسب : نویسنده : دانیال wmv بازدید : 732 تاريخ : دوشنبه 8 دی 1393 ساعت: 22:14